کلمه جو
صفحه اصلی

جات

فرهنگ فارسی

تازیان بعضی کلمات فارسی مختوم به ((- ه ) ) غیر ملفوظ را تعریب کرده به ((- ات ) ) جمع بسته اند و ایرانیان اینگونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده وکلمات دیگر( اعم ازفارسی وعربی وغیره ) را نیز بهمان سیاق استعمال کرده اند: ((تو زیر پای خوری از کامه و انبجات پرهیزنکنی معالجت موافق نیفتد . ) ) ((چهارمقال. نظامی ). عوام بسیاق کلمات فوق کلماتی را هم که مختوم به ((- ه ) ) غیر ملفوظ نیستند ولی بحروف مصوت ((- ا ) ) یا ((- ی ) ) ختم شوند به ((- جات ) ) جمع بسته اند( برای احتراز ازالتقای دو حرف مصوت ) : مرباجات دواجات طلاجات . توضیح کلمات عربی مختوم به ه و کلمات فارسی مختوم به - ه غیر ملفوظ که به جات جمع بسته شوند در تحریر باید ه یا ه راحذف کرد وبنابراین روزنامه جات میوه جات تعلیقه جات رقیمه جات وامثال آن غلط است .
کسی که با دست کشیدن به گوسفند فربهی او را می فهمد

فرهنگ معین

(پس جمع . ) تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به « ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند و ایرانیان این گونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده و کلمات دیگر (اعم از فارسی و عربی و غیره ) را نیز به همان سیاق استعمال کرده اند. عوام به سیاق کلمات فوق ، کل

(پس جمع .) تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به « ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند و ایرانیان این گونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده و کلمات دیگر (اعم از فارسی و عربی و غیره ) را نیز به همان سیاق استعمال کرده اند. عوام به سیاق کلمات فوق ، کلماتی را هم که مختوم به « ه » غیرملفوظ نیستند ولی به حروف مصوت «ا» یا «ی » ختم شوند به «جات » جمع بسته اند (برای احتراز از التقای دو حرف مصوت ): مرباجات ، طلاجات ، دواجات .


لغت نامه دهخدا

جات. ( پسوند )علامت جمع در فارسی. تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به «ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند، و ایرانیان اینگونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده و کلمات دیگر ( اعم از فارسی و عربی و غیره ) را نیز بهمان سیاق استعمال کرده اند : تو زیربای خوری ، و از کامه و انبجات پرهیز نکنی. معالجت موافق نیفتد. نظامی عروضی. ( چهارمقاله چ لیدن ص 86 ). و همچنین نسخجات دیوان... و تعلیقجات مناصب جزو و کل بمهر وزراء اعظم رسیده.... ( تذکرة الملوک ص 10 ). سایر عرایض را عضدالملک بدفترخانه عریضجات خواهد برد. ( از دستخط ناصرالدین شاه بعضدالملک بنقل تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه عبداﷲمستوفی ج 1 تهران 1324 ص 178 ). و از این قبیل است : روزنامجات. دستجات. رقعجات. کارخانجات. علاقجات. حوالجات. میوجات. نوشتجات. رقیمجات. ادارجات و غیره. رجوع به قاعده های جمع در زبان فارسی معین ص 48 ببعد شود.

جات. [ جات ت ] ( ع ص ) از: جَت َّ. کسی که دست بر گوسپند کشد تا فربهی آن معلوم کند. ( از منتهی الارب ).

جات . (پسوند)علامت جمع در فارسی . تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به «ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند، و ایرانیان اینگونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده و کلمات دیگر (اعم از فارسی و عربی و غیره ) را نیز بهمان سیاق استعمال کرده اند : تو زیربای خوری ، و از کامه و انبجات پرهیز نکنی . معالجت موافق نیفتد. نظامی عروضی . (چهارمقاله چ لیدن ص 86). و همچنین نسخجات دیوان ... و تعلیقجات مناصب جزو و کل بمهر وزراء اعظم رسیده ... . (تذکرة الملوک ص 10). سایر عرایض را عضدالملک بدفترخانه ٔ عریضجات خواهد برد. (از دستخط ناصرالدین شاه بعضدالملک بنقل تاریخ اجتماعی و اداری دوره ٔ قاجاریه ٔ عبداﷲمستوفی ج 1 تهران 1324 ص 178). و از این قبیل است : روزنامجات . دستجات . رقعجات . کارخانجات . علاقجات . حوالجات . میوجات . نوشتجات . رقیمجات . ادارجات و غیره . رجوع به قاعده های جمع در زبان فارسی معین ص 48 ببعد شود.


جات . [ جات ت ] (ع ص ) از: جَت َّ. کسی که دست بر گوسپند کشد تا فربهی آن معلوم کند. (از منتهی الارب ).


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:جت، قوم

پیشنهاد کاربران

جات پسوندی است ایرانی و پارسی
که عرب ها آن عربیده اند و به ات ترادیسیده اند.


کلمات دیگر: