کلمه جو
صفحه اصلی

قاب قوسین

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مقدار دو کمان توضیح ماخوذ از آیه ۹ سوره ۵۳ النجم : فکان قاب قوسین او ادنی . ( پس بود بانداره دو کمان یا نزدیکتر ): با تو قرب قاب قوسین آنکه افتد عشق را کز صفات خود ببعد المشرقین مانی جدا . ( خاقانی ) ۲ - مقام قرب اسمایی است که مقابله میان اسمائ الهی و دوگانگی آنها در دایره امر الهی - که عبارتست از دایره وجود - معتبر و محرز است مانند ابدائ و اعاده نزول و عروج فاعلیت و قابلیت
مقدار دو کمان بقدر دو کمان و بعضی گفته اند قاب مابین قبض وسیه است .

فرهنگ معین

(بِ قَ سَ ) [ ع . ] (اِمر. ) ۱ - مقدار دو کمان . ۲ - کنایه از: قرب و نزدیکی .

لغت نامه دهخدا

قاب قوسین. [ ب ِ ق َ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقدار دو کمان. ( غیاث اللغه ) ( آنندراج ). بقدر دو کمان و بعضی گفته اند قاب مابین مقبض و سیة است و هر کمانی را دو قاب است. مأخوذ از آیه قرآن کریم : فکان قاب قوسین او ادنی. ( قرآن 9/53 ). در اصطلاح عرفاء؛ جرجانی گوید: قاب قوسین مقامی است بلند و آن مقام قرب اسمائی است که مقابله میان اسماء الهی و دوگانگی آنها معتبر و محرز است در دائره امر الهی که عبارت است ازدائره وجود چون ابداء و اعاده ، نزول و عروج ، فاعلیت و قابلیت. و آن اتحاد با حق است با بقاء تعین و تمیز که از آن در عرف ایشان تعبیر شود به اتصال ، و بالاتر از این مقام اوادنی است و آن مقام احدیت عین و جمع آن است که تعین و تمیز نیز برداشته شود و دوگانگی اعتباری به کنار رود و اینجا مرحله فناء محض و طمس کلی همه رسوم است. ( ترجمه از تعریفات ) :
به قاب قوسین آن را برد خدای که او
سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار.
ابوحنیفه اسکافی.
از طاعت بر شد به قاب قوسین
پیغمبر ما از زمین بطحاء.
ناصرخسرو.
با تو قرب قاب قوسین آنگه افتد عشق را
کز صفات خود به بعدالمشرقین مانی جدا.
خاقانی.
رنگ زلفت بس شب معراج من
قاب قوسینم دو ابروی تو بس.
خاقانی.
قاب قوسین او در آن اثنا
از دنی رفت سوی او ادنی.
نظامی.
ببین ای هفت ساله قرة العین
مقام خویشتن در قاب قوسین.
نظامی.
فرس بیرون جهاند از کل کونین
علم زد بر سریر قاب قوسین.
نظامی.
سردار رسل امام کونین
سلطان سریر قاب قوسین.
سلمان ساوجی.
|| در تداول عامه فارسی زبانان ، قاب قوسین درآمدن ؛ سخت نزار بودن که همه استخوانها برجسته نماید. سخت لاغر بودن بطوری که همه استخوانها از زیر پوست دیده شود.

دانشنامه آزاد فارسی

قابَ قَوسَیْن
در قرآن، اصطلاحی که در آیۀ ۷ـ ۹ سورۀ نجم، در بیان فاصلۀ پیامبر (ص) با جبرئیل هنگام نزول وحی ذکر شده است. به گفتۀ بسیاری از لغویان «قاب» به معنی مقدار و اندازه است و در عربستان قدیم برای اندازه گیری، از وسایلی که دستیاب بود (مانند نیزه و کمان)، استفاده می شد؛ از این رو فاصلۀ بین پیامبر و جبرئیل به هنگام فرودآمدن وحی اندازۀ دو کمان یا به قول برخی مفسران «به اندازۀ دو سر یک کمان» یاد شده است. این اصطلاح بیانگر نزدیکی حضرت پیامبر (ص)، به مقام قرب الهی است. قاب قوسین در عرفان مقام قرب اسمائی نام دارد، به اعتبار تقابل بین اسماء در امر الهی که دایرة الوجود نام دارد. این اصطلاح در ادبیات عرفانی اسلامی هم وارد شده است.

پیشنهاد کاربران

واژه «قاب قوسین» در آیه 8 و 9 سوره نجم ذکر شده و برای بیان شدت نزدیکی پیامبر اسلام به ساحت مقدس الهی به کار رفته است: « ثمّ دنی فتدلی فکان قاب قوسینی او ادنی » ( سپس نزدیک و نزدیک تر شد تا آنکه فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر شد. »
همان گونه که بیان شد این تعبیر، کنایه از شدت نزدیکی پیامبر به ساحت مقدس ربوبی است و الا خداوند با بندگانش فاصله مکانی ندارد

قوس نزول و صعود را به شکل دو نیم دایره در نظر بگیرید که ابتدای نیم دایره نزولی با انتهای نیم دایره صعودی به هم وصل نباشند بلکه فاصله آنها به اندازه پهنای پل صراط یعنی باریکتر از لبه تیز شمشیر و نازک تر از ضخامت یک نخ ابریشمی باشد. و انتهای قوس نیم کمان نزولی و ابتدای قوس نیم کمان صعودی به همان اندازه از هم دور باشند. منظور اصلی قاب قوسین تجربه مستقیم و لمس و احساس حقیقت و برترین حقیقت یعنی خداوند می باشد. منظور اصلی دوم اینست که انسان روی قوس نزولی از حالت محض اولیه بهشتی هستی پایین آمده و به انتهای آن رسیده است و دوباره در سیر صعودی از ابتدای آن حرکت برگشت را آغاز کرده به سوی رسیدن به انتهای آن و رجعت و باز گشت به حالت اولیه. دو ابتدا و دو انتهای نیم دایره ها به همدیگر بسیار نزدیک اند، اما به هم وصل نیستند که نشانه آن است که چرخه حرکت هستی دایره وار نیست و با یک بار پایین آمدن و یک بار بالا رفتن پایان نمی پذیرد بلکه ادامه می یابد. از همه مهمتر اینکه پایین آمدن روی قوس نزولی یک باره و بطور پیوسته به وقوع نمی پیوندد بلکه منقطع یعنی مرحله به مرحله ؛ منزل به منزل ؛ وادی به وادی و یا ایستگاه به ایستگاه و این انقطاع ها از دیدگاه معارف دینی همان قیامت ها و از دیدگاه علم کیهان شناسی همان مه بانگ های متوالی می باشند که بر اثر نوسانات قبض و بسط ؛ بازه و بسته شدن و یا انقباض و انبساط های هستی های محدود و متناهی و مساوی در چهار چوب هندسی ثابت و پایدار و مسدود و جاودانه جهان های موازی و مساوی و بیشمار پشت سر هم در فواصل زمانی معین و از پیش تعیین شده توسط علم خداوند، پی در پی رُخ میدهند. کلیه آن منازل در سیر صعودی در مسیر رجعت و برگشت به حالت اولیه مطلقا به همان سان نزولی تکرار می گردند. برای تعیین تعداد منازل بیشمار حرکت قبض و بسط هستی توجه داشتن به سرنوشت های جنسی و عشقی پنجگانه و خویشتن های دهگانه یا نفوس عشره افراد انسانی ضرورت اجتناب ناپذیر دارد و همچنین توجه به این حقیقت ماورایی یعنی تقسیم شدن هستی بیکران به هستی های محدود و متناهی قبل از آغاز سفر خلقت و آفرینش. بدون در نظر گرفتن این حقایق نمی توان تنها از طریق آیات و روایات و احادیث انبیاء و اولیاء و معصومین و تفاسیر و تعابیر قطور و کم محتوای آنها به شناخت حقیقی خداوند و حکمت او رسید. لذا هنر مندان نقاش و صورتگر بهتر است که در قاب عکس بجای دو قوس نیم دایره ای ، دو پله کان یا دو نردبان هفت پله ای را به تصویر بکشند ؛ یکی نزولی و دیگری صعودی و روی پله های یکی از آنها از بالا به پایین تصاویر زیر را رسم کنند :
الف - یک مرد و زن دوقلو همسان و هم شکل در قالب جسمانی روحی بصورت یک زوج غیر همجنس بنیادی خودی . عروس و داماد خویش.
ب - دو زن دوقلو همسان و هم شکل بازهم در قالب جسمانی روحی بصورت یک زوج هم جنس بنیادی خودی.
هردو هم عروس و هم داماد خویش .
پ - دو مرد دوقلو همسان و هم شکل بازهم در قالب جسمانی روحی بصورت یک زوج هم جنس بنیادی خودی.
هردو هم عروس و هم داماد خویش.
ت - یک مرد در قالب جسمانی روحی .
ث - یک زن در قالب جسمانی روحی.
ج - همان مرد در قالب جسمانی مادی.
چ - همان زن در قالب جسمانی مادی .
هرکدام از این تصاویر باید در نهایت خوبی و زیبایی و احیانا همگی با زیبا ترین لباس عروسی ترسیم شوند، طوریکه هنرمند دیگری نتواند خوبی و زیبایی برتری از آن ارائه دهد. یک پله برای زنان و یک پله برای مردان. روی سمت چپ یا راست تیره های پله هردو پله کان می توان دو فلش یا پیکان یا تیر کمان ؛ یکی به سمت پایین و زمین و دیگری به سمت بالا و آسمان کشید که اشاره به نزول و صعود داشته باشد. برای اینکه ریشه نژاد پرستی کنده شود، بهتر است که هنرمند نقاش چهار رنگ مو و صورت و بدن انسانها را در رنگ آمیزی فراموش نکند. سیاه مثل قیر ؛ سفید مثل شیر ؛ گندم گون مثل گندم و سرانجام چشم بادامی مثل چینی و ژاپنی ها. لذا به چهار پله کان ضربدر دو یعنی هشت پله کان هفت پله ای نیاز هست.
نزدیک شد و نزدیک شد تا اینکه سرانجام با حقیقت و واقعیت یکسان شد. !!

اگه در شعر دیدید لزومی ندارد معنای اصلیش رو بدونید کنایه از قرب و نزدیکی هست مثلاً در این شعر :
ای کرده به زیر پای کونین / بگذشته ز حد قاب قوسین
منظور به معراج پیامبر اشاره دارد کونین یعنی دو عالم و قالب قوسین هم یعنی نزدیکی و قرب
امیدوارم متوجه شده باشید .


کلمات دیگر: