کلمه جو
صفحه اصلی

فته

فارسی به انگلیسی

permit


فرهنگ فارسی

( اسم ) جواز پروانه .
پشکل خشک ریزه یا سوخته ریزه که زیر چخماق نهند تا آتش بوی درگیرد .

فرهنگ معین

(فَ تِ ) (اِ. ) = پته : جواز، پروانه .

لغت نامه دهخدا

( فتة ) فتة. [ ف ِ ت َ ] ( ع اِ ) سبو. ج ، فتون. ( منتهی الارب ). لام الفعل آن به تاء بدل شده است. ( اقرب الموارد ). || ثمر تازه شبیه به حبةالخضرا. ( فهرست مخزن الادویه ).

فتة. [ ف َت ْ ت َ / ف ُت ْ ت َ ] ( ع اِ ) پشکل خشک ریزه یا سوخته ریزه که زیر چخماق نهند تا آتش به وی درگیرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || یک توده از خرما. ( اقرب الموارد ). یک لخت از خرما. ( منتهی الارب ).

فتة. [ ف َت ْ ت َ / ف ُت ْ ت َ ] (ع اِ) پشکل خشک ریزه یا سوخته ٔ ریزه که زیر چخماق نهند تا آتش به وی درگیرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || یک توده از خرما. (اقرب الموارد). یک لخت از خرما. (منتهی الارب ).


فتة. [ ف ِ ت َ ] (ع اِ) سبو. ج ، فتون . (منتهی الارب ). لام الفعل آن به تاء بدل شده است . (اقرب الموارد). || ثمر تازه شبیه به حبةالخضرا. (فهرست مخزن الادویه ).


فرهنگ عمید

سند، نوشته.

گویش مازنی

آویزی از طناب که در قدیم غذا را در آن قرار داده و در فضای ...


خواب آلود


فت فراوان


سیمی که جهت بند زدن قوری چینی استفاده می شود


/fate/ آویزی از طناب که در قدیم غذا را در آن قرار داده و در فضای باز می گذاشتند & خواب آلود & فت فراوان & سیمی که جهت بند زدن قوری چینی استفاده می شود


کلمات دیگر: