کلمه جو
صفحه اصلی

داد و فریاد کردن

فارسی به انگلیسی

yammer

فرهنگ فارسی

داد و بیداد کردن

لغت نامه دهخدا

داد و فریاد کردن. [ دُ ف َرْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ، اِ مرکب ) داد و بیداد کردن. هیاهو کردن. داد و فریاد راه انداختن.

واژه نامه بختیاریکا

بنگ وُرَوُردِن


کلمات دیگر: