بابا قوری
فارسی به انگلیسی
onyx, staphyloma
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - قسمی کوری که چشم گوسفند مرده شود یعنی بزرگتراز حد عادی گردد. ۲ - کسی که تخم چشم او بر آمده و نفرت انگیز بود و او را شوم دانند . ۳ - کور نابینا . ۴ - قسمی مهر. مدور سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویزند .
لغت نامه دهخدا
باباقوری. ( ص مرکب ) رجوع به باباقری و باباغری و باباغوری شود.
واژه نامه بختیاریکا
تی خل؛ چَپ کور؛ خَل کور؛ کلاپیسه؛ مِنجِلَوی
پیشنهاد کاربران
کسی که چشمش بادومی باشد
کلمات دیگر: