اسم: فرام (پسر) (عبری) (تلفظ: faram) (فارسی: فرام) (انگلیسی: faram)
معنی: تندرو، معرب از عبری
معنی: تندرو، معرب از عبری
فرام . [ ف َ ] (اِخ ) شهریار یرموت . (قاموس کتاب مقدس ).
فرام . [ ف َ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر اموریان زمان یوشع. (قاموس کتاب مقدس ).
فرام . [ ف َ ] (ص ) تندرو. (قاموس کتاب مقدس ).
فرام . [ ف ِ ] (ع اِ) دارویی که شرم زن را تنگ سازد. (منتهی الارب ). دارویی که زنان فرج خود را بدان تنگ کنند. (ناظم الاطباء). دوایی است که زنان برای تضییق فرج مستعمل دارند. (فهرست مخزن الادویه ). || لته ای است که زنان حمول سازندآن را یا در ایام حیض فرج را بدان آکنند. (منتهی الارب ). لته ٔ حیض . (ناظم الاطباء). رجوع به فرامة شود.
۱زمان بین دو زایمان ۲گاو نازا ۳حیوانی که از شیر دادن افتاده ...