کلمه جو
صفحه اصلی

تنبو

فرهنگ فارسی

نوعی از خیمه

لغت نامه دهخدا

تنبؤ. [ ت َ ن َب ْ ب ُءْ ] ( ع مص ) دعوی پیغامبری کردن. ( زوزنی ). دعوی نبوت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تنبو. [ تَم ْ ] ( اِ ) نوعی از خیمه. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) ( از ناظم الاطباء ) :
باد در وی چو آب درغربال
خاک بر فرق این کهن تنبو.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).

تنبؤ. [ ت َ ن َب ْ ب ُءْ ] (ع مص ) دعوی پیغامبری کردن . (زوزنی ). دعوی نبوت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


تنبو. [ تَم ْ ] (اِ) نوعی از خیمه . (آنندراج ) (بهار عجم ) (از ناظم الاطباء) :
باد در وی چو آب درغربال
خاک بر فرق این کهن تنبو.

سنجر کاشی (از آنندراج ).



فرهنگ عمید

نوعی خیمه.

دانشنامه عمومی

تنبو، روستایی از توابع بخش کرگان رود شهرستان طوالش در استان گیلان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان خطبه سرا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۲ نفر (۲۱خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/tane bo/ آشنایی یا شناسایی کسی یا جیوانی از روی بوی بدن


کلمات دیگر: