کلمه جو
صفحه اصلی

رسن وار

فرهنگ فارسی

همچون رسن همانند رسن مانند رسن

لغت نامه دهخدا

رسن وار. [ رَ س َ ] ( ص مرکب ) همچون رسن. همانندرسن. مانند رسن. مثل ریسمان. ریسمان وار. که مثل ریسمان بلند باشد. که مانند رسن دراز باشد :
سر از چنبر تو ببردند لیکن
رسن وار سرْشان درآید به چنبر.
امیرمعزی.
بپیچید آه من در بر چو زآتش چنبری وآنگه
رسن وار آتشین چنبر گره گیرد ز پیچانی.
خاقانی.
سرآغوش و گیسوی عنبرفشان
رسن وار در عطف دامن کشان.
نظامی.
به گیسوی رسن وار از پس پشت
چو افعی هرکه را می دید می کشت.
نظامی.


کلمات دیگر: