آنکه سینه و بری به نرمی حریر دارد
حریر سینه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حریرسینه. [ ح َ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) آنکه سینه و بری به نرمی حریر دارد. نرم سینه. ( شرفنامه منیری ) :
صعب تغابنی بود حور حریرسینه را
لاف زنی خارپشت از صفت سمن بری.
صعب تغابنی بود حور حریرسینه را
لاف زنی خارپشت از صفت سمن بری.
خاقانی.
کلمات دیگر: