باش قشلاق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باش قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان که در 51 هزارگزی باختر قیدار و 39 هزارگزی راه کاروان رو عمومی واقع شده است . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 241 تن سکنه که آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و شغل مردمش زراعت و گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است . سکنه ٔ آن از ایلات شاهسون افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
باش قشلاق. [ ق ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قرار توره بخش دیوان دره شهرستان سنندج که در 34 هزارگزی شمال دیواندره و 4 هزارگزی باختر قالوچه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 180 تن سکنه که آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و لبنیات و توتون ، و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
باش قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قرار توره بخش دیوان دره ٔ شهرستان سنندج که در 34 هزارگزی شمال دیواندره و 4 هزارگزی باختر قالوچه واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 180 تن سکنه که آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب و لبنیات و توتون ، و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
دانشنامه عمومی
فهرست شهرهای جمهوری آذربایجان
این روستا در دهستان کانی شیرین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸۴ نفر (۵۸خانوار) بوده است.