کلمه جو
صفحه اصلی

صح

عربی به فارسی

ازروي تعجب فرياد زدن , اعلا م کردن , بعموم اگهي دادن , بانگ زدن


فرهنگ فارسی

۱- ( فعل اسم ) ) درست است : درمیان صالحان یک اصلحی است بر سر توقیعش از سلطان صحی است . ( مثنوی ) ۲ - تصدیق امضائ . توضیح صح بفتح صاد و حائ مشدد که بمعنی امضائ و تصدیق استعمال میشود چنانکه گویند : فلان کس بمعامله مزبور صح گذاشت . فعل ماضی یصح است و از صح ذلک وامثال آن مخفف شده است . و اینکه اغلب آنرا بشکل صحه بر وزن عده مینویسند درست نیست . یا صح ذلک . ( جمله فعلی ) صحیح است آن : برنامه وقف این ممالک توفیع زده که : صح ذلک . ( تحفه العرافین ) یا صح گذاشتن . ۱ - نوشتن کلمه صح ۲- تصدیق کردن امضائ کردن .
تندرستی از بیماری

لغت نامه دهخدا

صح. [ ص َ / ص َح ْ ح َ ] ( ع اِ ) علامتی است نمودن صحت را، شاید مخفف صَح و یا صحیح :
در میان صالحان یک اصلحی است
بر سر توقیعش از سلطان صحی است.
مولوی.
صح بفتح صاد و حاء مشدد که بمعنی امضاء و تصدیق استعمال میشود چنانکه گویند: «فلانکس بمعامله مزبور صح گذاشت ». فعل ماضی یصح است و از صح ذلک و امثال آن مخفف شده است.خاقانی گوید :
توقیع خاقان از برش از صَح َّ ذلک زیورش
گوئی ز جود شه برش گنجی است پیدا ریخته.
و اینکه اغلب آن را بشکل صِحَّة بر وزن عده مینویسند درست نیست. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز شماره 6 - 7 ص 45 از خیام پور ) و در ذیل همین صفحه از محیط المحیط آرد: صحح المریض تصحیحاً؛ ازال مرضه. و الکتاب ؛ ازال سقطه وکتب علیه. و صح ؛ و هی کلمة یستعملها الکتاب فی آخر مایکتبونه لتصحیحه. و رجوع به ذیل کلمه ص در این لغت نامه شود.

صح. [ ص ُح ح ] ( ع اِمص ) تندرستی از بیماری ، خلاف سقم. || بهی و برائت از هر عیب. ( منتهی الارب ). || ( ص ) درست و تندرست. ( غیاث اللغات از لطایف ).

صح . [ ص َ / ص َح ْ ح َ ] (ع اِ) علامتی است نمودن صحت را، شاید مخفف صَح ّ و یا صحیح :
در میان صالحان یک اصلحی است
بر سر توقیعش از سلطان صحی است .

مولوی .


صح بفتح صاد و حاء مشدد که بمعنی امضاء و تصدیق استعمال میشود چنانکه گویند: «فلانکس بمعامله ٔ مزبور صح گذاشت ». فعل ماضی یصح است و از صح ذلک و امثال آن مخفف شده است .خاقانی گوید :
توقیع خاقان از برش از صَح َّ ذلک زیورش
گوئی ز جود شه برش گنجی است پیدا ریخته .
و اینکه اغلب آن را بشکل صِحَّة بر وزن عده مینویسند درست نیست . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز شماره ٔ 6 - 7 ص 45 از خیام پور) و در ذیل همین صفحه از محیط المحیط آرد: صحح المریض تصحیحاً؛ ازال مرضه . و الکتاب ؛ ازال سقطه وکتب علیه . و صح ؛ و هی کلمة یستعملها الکتاب فی آخر مایکتبونه لتصحیحه . و رجوع به ذیل کلمه ٔ ص در این لغت نامه شود.

صح . [ ص ُح ح ] (ع اِمص ) تندرستی از بیماری ، خلاف سقم . || بهی و برائت از هر عیب . (منتهی الارب ). || (ص ) درست و تندرست . (غیاث اللغات از لطایف ).


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۵°۵۹′۴۴″ شمالی ۵۳°۵۵′۳۵″ شرقی / ۳۵٫۹۹۵۵۶°شمالی ۵۳٫۹۲۶۳۹°شرقی / 35.99556; 53.92639صَح یا سَه، یکی از روستاهای شهرستان دامغان در استان سمنان ایران است.
جعفری، عباس (۱۳۸۴)، گیتاشناسی، جلد سوم، دائرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، شابک ۹۶۴-۳۴۲-۰۹۵-۷
این روستا در دهستان تویه دروار در بخش امیرآباد واقع است. صح در ۵۰ کیلومتری جنوب باختری دامغان جای دارد. فاصله این روستا تا جاده دامغان - سمنان (روستای قوشه)، ۱۲ کیلومتر می باشد.
جمعیت روستای صح بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۸۵، ۲۳۸ نفر (۸۱ خانوار) بوده است.این روستا در فاصله ۲ کیلومتری روستای دروار (مرکز دهستان) قرار دارد. ارتفاع روستا از سطح دریا ۱٬۴۹۰ متر است.


کلمات دیگر: