کلمه جو
صفحه اصلی

باشا

فارسی به انگلیسی

real


فرهنگ فارسی

جانوری معروف که بدان شکار کنند

لغت نامه دهخدا

باشا. ( نف ) باشنده. ( آنندراج ). موجود. ( ناظم الاطباء ).

باشا. ( اِ ) پاشا. مخفف پادشاه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || وزیر.( آنندراج ). وزیر بزرگ. || حاکم. والی. ( ناظم الاطباء ). معرب پاشا. صاحب النقود آرد: لقبی است به ترکی که به صاحب منصبان و مقامات بزرگ دولتی داده میشده است. این لقب ابتدا به عمال مستقل و بعدها به عمال غیر مستقل مصر از جهت تعظیم آنان داده شده بود.رجوع به النقود العربیة ص 136 و رجوع به پاشا شود.

باشا. ( اِ ) جانوری معروف که بدان شکار کنند. ( آنندراج ). قسمی از باز شکاری. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به باشه و باشق شود.ظاهراً در این معنی تحریف یا لهجه ای از باشه است.

باشا. (اِ) پاشا. مخفف پادشاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || وزیر.(آنندراج ). وزیر بزرگ . || حاکم . والی . (ناظم الاطباء). معرب پاشا. صاحب النقود آرد: لقبی است به ترکی که به صاحب منصبان و مقامات بزرگ دولتی داده میشده است . این لقب ابتدا به عمال مستقل و بعدها به عمال غیر مستقل مصر از جهت تعظیم آنان داده شده بود.رجوع به النقود العربیة ص 136 و رجوع به پاشا شود.


باشا. (اِ) جانوری معروف که بدان شکار کنند. (آنندراج ). قسمی از باز شکاری . (ناظم الاطباء). و رجوع به باشه و باشق شود.ظاهراً در این معنی تحریف یا لهجه ای از باشه است .


باشا. (نف ) باشنده . (آنندراج ). موجود. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: