کلمه جو
صفحه اصلی

مازندر

فرهنگ فارسی

در قدیم ناحیه شمالی ایران که کناره های جنوبی دریای خزر تا گیلان را شامل میشد مازندران میگفتند . نام آن بارها در افسانه های قدیمی و در شاهنامه آمده است . بعدها آنرا بسبب مسکن قوم تپور تپورستان و طبرستان خواندند سلسله های : علویان زیاریان و دیلمیان از آنجا برخاستند . مازندران اکنون در تقسیمات کشور استان دوم را تشکیل میدهد که محدود است از شمال بدریای خزر جمهوری ترکمنستان شوروی از مشرق بخراسان و فرمانداری کل سمنان و استان مرکزی و از مغرب به استان اول گیلان . استان مازندران دارای دو منطقه جلگه ای و کوهستانی است پوشیده از جنگل مراتع و کشتزارها . رشته اصلی سلسله جبال البرز با کوههای پوشیده از برف: سواد کوه هزار جریب و شاه کوه در آن کشیده شده و رودخانه های : سه هزار چالوس هراز تالار بابل نکا از البرز سرچشمه میگیرند و پس از عبور از دره هایی از دشت جاری شده و بدریای خزر میریزند . آب و هوای مازندران معتدل و بارانی است ولی گاهی بر اثر وزش بادهایی از شمال شرقی و یا جنوب زمستانها سرد و سبب سرمازدگی درختان مرکبات میشود . مازندران در دوره رضاشاه کبیر آباد شد و شهرهای جدید و زیبایی در آن بوجود آمد . در سالهای اخیر نیز بر آبادی آن افزوده شد جاده های اسفالت کشیده شد و شعبه راه آهن سرتاسری تا شهر گرگان ادامه یافت . مرکز این استان شهر ساری و شهرستانهای آن عبارتند از : ساری بهشهر شاهی شهسورا بابل آمل نور گرگان و دشت گرگان . شهرهای : ساری آمل بابل بابلسر شاهی گرگان گنبد - قابوس شهسوار رامسر بندرنوشهر چالوس و بندر شاه نیز در این استان واقع هستند. محصولات مهم مازندران : غله برنج پنبه مرکبات توتون کنف چوب جنگلی و لبنیات است . از کانهای زغال سنگ گلوگاه و زیراب بهره برداری میشود و کارخانه های آن : پنبه پاک کنی پارچه بافی قالی بافی و روغن کشی است . راه آهن سرتاسری ایران از بندر شاه شروع شده و پس از عبور از بندر گز ساری و کوهستانهای سخت و بلند به تهران می پیوندد . پل معروف [ ورسک ] بر روی دره ای در بلندی زیاد ساخته شده که راه آهن مازندران از آن میگذرد . جمعیت ۲۳۸۷۱۷۱ .
ولایت مازندران است

لغت نامه دهخدا

مازندر. [ زَ دَ ] ( اِخ ) ولایت مازندران است. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 162 ). مخفف مازندران است که ملک طبرستان است. ( برهان ). مازند. مازندران. نام مملکتی در شمال ایران در کنار دریای خزر. ( ناظم الاطباء ). مخفف مازندران و منسوب بدانجا را مازندری گویند. ( آنندراج ) :
به شاهنامه چنین خوانده ام که رستم زال
گهی بشد زره هفتخوان به مازندر.
عنصری ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 162 ).
و رجوع به مازندران شود.


کلمات دیگر: