کلمه جو
صفحه اصلی

ناخردمندی

لغت نامه دهخدا

ناخردمندی. [ خ ِ / خ َ رَ م َ ] ( حامص مرکب ) بی خردی. سفه. سفاهت. بی عقلی. نادانی. احمقی :
همه چیزها را پسندد خرد
مگر ناخردمندی و خوی بد.
ابوشکور.


کلمات دیگر: