کلمه جو
صفحه اصلی

هبنق

فرهنگ فارسی

گول کوتاه بالا کوتاه بالا قصیر

لغت نامه دهخدا

هبنق. [ هَُ ن ُ ] ( ع اِ ) خدمتکار و چاکر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). غلام بچه و خدمتکار. ( ناظم الاطباء ). غلام بچه خدمتکار. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). هَبنیق. هِبنیق. هُبنوق. هَبَینَق. هُبانِق. ج ، هبانق ، هبانیق. ( معجم متن اللغة ).

هبنق. [ هََ ب َن ْ ن َ ] ( ع ص ) گول کوتاه بالا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). احمق کوتاه بالا. ( ناظم الاطباء ). هبنک. احمق. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). || کوتاه بالا. قصیر. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ).

هبنق . [ هََ ب َن ْ ن َ ] (ع ص ) گول کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). احمق کوتاه بالا. (ناظم الاطباء). هبنک . احمق . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || کوتاه بالا. قصیر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).


هبنق . [ هَُ ن ُ ] (ع اِ) خدمتکار و چاکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلام بچه و خدمتکار. (ناظم الاطباء). غلام بچه ٔ خدمتکار. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هَبنیق . هِبنیق . هُبنوق . هَبَینَق . هُبانِق . ج ، هبانق ، هبانیق . (معجم متن اللغة).



کلمات دیگر: