کلمه جو
صفحه اصلی

یخیدن

فرهنگ فارسی

مصدر منحوت از یخ در تداول عامه به مزاح بسیار سرد شدن سخت سرما یافتن

لغت نامه دهخدا

یخیدن. [ ی َ دَ ] ( مص جعلی ) مصدر منحوت از یخ. در تداول عامه به مزاح ، بسیار سرد شدن. سخت سرما یافتن. یخ زدن. یخ کردن : توی سرما یخیدم. دستم یخید. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخ کردن شود.


کلمات دیگر: