<p><span class=""hl"">یحمد.</span> [ ی َ م َ ] (اِخ ) ابن ولید حمصی ، مکنی به ابویحیی . محدث و تابعی است . (یادداشت مؤلف ).<br></p>

یحمد. [ ی َ م َ ] (اِخ ) ابن ولید حمصی ، مکنی به ابویحیی . محدث و تابعی است . (یادداشت مؤلف ).

لغت نامه دهخدا

<p><span class=""hl"">یحمد.</span> [ ی َ م َ <span class=""hl"" dir=""ltr"">/</span> م ِ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است از عرب . ج ، یَحامِد. (منتهی الارب ).<br></p>

یحمد. [ ی َ م َ / م ِ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است از عرب . ج ، یَحامِد. (منتهی الارب ).

<div class="boxBd">یحمد. [ ی َ م َ / م ِ ] ( اِخ ) پدر قبیله ای است از عرب. ج ، یَحامِد. ( منتهی الارب ).<br><hr>یحمد. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) ابن ولید حمصی ، مکنی به ابویحیی. محدث و تابعی است. ( یادداشت مؤلف ).</div>

یحمد. [ ی َ م َ / م ِ ] ( اِخ ) پدر قبیله ای است از عرب. ج ، یَحامِد. ( منتهی الارب ). یحمد. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) ابن ولید حمصی ، مکنی به ابویحیی. محدث و تابعی است. ( یادداشت مؤلف ).

<div class="boxBd">ابن ولید حمصی مکنی به ابو یحیی محدث و تابعی است</div>

ابن ولید حمصی مکنی به ابو یحیی محدث و تابعی است

یحمد

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا