کلمه جو
صفحه اصلی

احالت

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - محول کردن واگذاشتن کار بدیگری . ۲ - بحال دیگر یا بجای دیگر گشتن . ۳ - حیله کردن چاره ساختن . ۴ - خارج ساختن رسیدگی بجرمی از محکمهای که صحیت محلی دارد و بمحکم. هم عرض آن فرستادن . این خروج از صحیت بمنظور حفظ نظم و رعایت مصالح صورت میگیرد .

فرهنگ معین

(اِ لَ ) [ ع . احالة ] نک احاله .


کلمات دیگر: