کلمه جو
صفحه اصلی

ناخن برای

فرهنگ فارسی

( صفت و اسم ) ۱ - مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب . ( خاقانی ) ۲ - مقراض قیچی . توضیح هم [ ناخن برا( ی ) ] صحیح است و هم [ ناخن پیرا( ی ) ] و هیچیک محرف دیگری نیست .

لغت نامه دهخدا

ناخن برای. [ خ ُ ب ُ ] ( اِ مرکب ) مقراض. ( انجمن آرای ناصری ). از ناخن + برا ( برنده ). رشیدی گوید «ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فارسی ، مخفف ناخن پیرای ، و آن آلتی است که بدان ناخن پیرایند، و ظاهراً هر دو یک لغت است به بای فارسی » ناخن پیرا لغتی جداگانه است. ( از حاشیه برهان چ معین ص 2090 ). و نیز رجوع شود به فرهنگ نظام و فرهنگ جهانگیری و انجمن آرای ناصری :
گر بگردانی بگردد ور برانگیزی رود
بر طراز عنکبوت و حلقه ناخن برای.
منوچهری.
و اگر بدین علاج تحلیل نپذیرد آن را به منقاش بگیرند و به ناخن برای بردارند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
|| سم تراش. آلتی که نعل بندان برای تراشیدن سم اسب به کار برند. ( فرهنگ شعوری ).


کلمات دیگر: