کلمه جو
صفحه اصلی

ماستی

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به ماست : مالیده به ماست : ظرف ماستی شده . ۲- ماست فروش . ۳- ( اسم ) حرف برخورنده متلک . یا ماستی بکسی گفتن .متلک گفتن بدو نقط. ضعف او را برخش کشیدن .
از دیه های مرو است

لغت نامه دهخدا

ماستی. ( ص نسبی ) منسوب به ماست. آلوده به ماست : دست و دهانش ماستی شده است. || حرف برخورنده. متلک. حرف مفت. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).
- ماستی به کسی گفتن ؛ متلک گفتن و حرف مفت زدن به کسی. کار بد کسی و نقطه ضعف او را به رخش کشیدن و سخنان برخورنده و بد گفتن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

ماستی. ( اِخ ) از دیههای مرو است. سمعانی آنرا ماستین آورده است. و نیز گویند که ماستی از قراء بخاراست. ( از معجم البلدان ). و رجوع به ماستین شود.

ماستی . (اِخ ) از دیههای مرو است . سمعانی آنرا ماستین آورده است . و نیز گویند که ماستی از قراء بخاراست . (از معجم البلدان ). و رجوع به ماستین شود.


ماستی . (ص نسبی ) منسوب به ماست . آلوده به ماست : دست و دهانش ماستی شده است . || حرف برخورنده . متلک . حرف مفت . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
- ماستی به کسی گفتن ؛ متلک گفتن و حرف مفت زدن به کسی . کار بد کسی و نقطه ٔ ضعف او را به رخش کشیدن و سخنان برخورنده و بد گفتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).



کلمات دیگر: