بمعنی ناخن خوش است که نوعی از صدف باشد بغایت خوشبوی .
ناخن دیو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناخن دیو. [ خ ُ ن ِ وْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی ناخن خوش است که نوعی از صدف باشدبغایت خوشبوی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) :
ناخن دیو را پریرویان
چونکه در زیر خویش دود کنند
صرع را نافع آید وگردد
حیض ایشان گشاده سود کنند.
ناخن دیو را پریرویان
چونکه در زیر خویش دود کنند
صرع را نافع آید وگردد
حیض ایشان گشاده سود کنند.
یوسف طبیب ( از آنندراج ).
رجوع به ناخن پریان و ناخن خوش شود.کلمات دیگر: