کلمه جو
صفحه اصلی

احتواء

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - گرد کردن ، فراگرفتن از هر سوی . ۲ - حاوی بودن ، دربرداشتن .

لغت نامه دهخدا

احتواء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) گرد کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). گرد فروگرفتن. ( غیاث ). || فراگرفتن از هر سوی. ( منتهی الارب ). اشتمال. || فرازآمدن بر. ( منتهی الارب ). || جمع کردن. ( زوزنی ). || دست یافتن بر چیزی. بر چیزی دست یافتن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). || احتواء رطوبت بر قلب ؛ علتی است که صاحب آن چنان پندارد که دل او شنا می کند.


کلمات دیگر: