کنایه از عناصر چهار گانه است
چهار عقاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چهارعقاب. [ چ َ / چ ِ ع ُ ] ( اِ مرکب ) کنایه از عناصر چهارگانه است :
میپرید آنچنان کزآن تگ و تاب
پر فکند از پی اش چهارعقاب.
میپرید آنچنان کزآن تگ و تاب
پر فکند از پی اش چهارعقاب.
نظامی.
کلمات دیگر: