کلمه جو
صفحه اصلی

درم زن

فرهنگ فارسی

درم زننده زننده درم آنکه درم سکه کند

لغت نامه دهخدا

درم زن. [ دِ رَ زَ ] ( نف مرکب ) درم زننده. زننده درم. آنکه درم سکه کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ضرّاب. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) :
برگ بنفشه بخم چو پشت درم زن
نرگس چون عشر در میان مجلد.
منوچهری.
نرگس میان باغ تو گوئی درم زنیست
اوراق عشرهای مجلد کند همی.
منوچهری.


کلمات دیگر: