کلمه جو
صفحه اصلی

چهار دوال

فرهنگ فارسی

( اسم ) چوبی باشد بمقدار یک قبضه که چاروا داران بر سر آن سیخی کوچک بقدر مهمیزی نصب کنند و زنجیری با چند حلقه و چهار تسمه بر آن تعبیه نمایند و چار پایان را بدان رانند.
قطعه چوبی کوتاه است که مکاریان بیک سر آن چهار دوال و سیخ کوچکی نصب کنند و حیوانات را بدن برانند و بجای دوال اگر زنجیز کنند شلاق گویند ٠

لغت نامه دهخدا

چهاردوال. [ چ َ / چ ِ دَ ] ( اِ مرکب ) قطعه چوبی کوتاه است که مکاریان به یک سر آن چهار دوال و سیخ کوچکی نصب کنند و حیوانات رابدان برانند و به جای دوال اگر زنجیر کنند شلاق گویند. ( از لغت محلی شوشتر خطی ). رجوع به چاردوال شود.


کلمات دیگر: