کلمه جو
صفحه اصلی

خرده مرده

فرهنگ فارسی

کنایه از ریزه ریزه و ریز ریز باشد

لغت نامه دهخدا

خرده مرده. [ خ ُ دَ / دِ م ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) کنایه از ریزه ریزه و زیروزبرشده باشد.( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ).


کلمات دیگر: