اسبی که از چوب ساخته شده
اسپ چوبین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اسپ چوبین. [ اَ پ ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسبی که از چوب کنند. || نی که اطفال و بازیگران بر آن سوار شوند . || کنایه از کشتی :
بدریا میشدم هر سو شتابان
سوار اسپ چوبین همچو طفلان.
شهی که بسته دو صد اسپ بر درش غافل
که سرطویله آنهاست اسپ چوبینش.
بدریا میشدم هر سو شتابان
سوار اسپ چوبین همچو طفلان.
سلیم.
|| کنایه از تابوت : شهی که بسته دو صد اسپ بر درش غافل
که سرطویله آنهاست اسپ چوبینش.
واعظ قزوینی.
کلمات دیگر: