کلمه جو
صفحه اصلی

مدونه

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مدون : این کتاب که من تصنیف میکنم اگر مشتمل بر غیر این معنی و مقصود بودی از فنون آداب و صنوف اشعار مدونه بسیار آسانتر بودی جمع : مدونات .
بهشت به زبان زند و پازند

لغت نامه دهخدا

مدونه . [ م َ ن ِ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند مینو را گویند که بهشت باشد و به عربی جنت خوانند.(برهان قاطع). این همان کلمه ٔ پهلوی مینوک [ مینو ]است که به قرائت سنتی به صور دیگر درآمده . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


( مدونة ) مدونة. [ م ُ دَوْ وَ ن َ ] ( ع ص ) تأنیث مدون. رجوع به مدون شود.
مدونه. [ م ُ دَوْ وَ ن َ / ن ِ ] ( ع ص ) مدونة. تأنیث مدون است به معنی ثبت دفتر و دیوان شده. به صورت دفتر و دیوان درآمده. تدوین شده. ج ، مدونات : این کتاب که من تصنیف می کنم اگر مشتمل بر غیر این معنی و مقصود بودی از فنون آداب و صنوف اشعار مدونه بسیار آسان تر بودی. ( تاریخ قم ص 14 از فرهنگ فارسی معین ).

مدونه. [ م َ ن ِ ] ( هزوارش ، اِ ) به لغت زند و پازند مینو را گویند که بهشت باشد و به عربی جنت خوانند.( برهان قاطع ). این همان کلمه پهلوی مینوک [ مینو ]است که به قرائت سنتی به صور دیگر درآمده. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).

مدونه . [ م ُ دَوْ وَ ن َ / ن ِ ] (ع ص ) مدونة. تأنیث مدون است به معنی ثبت دفتر و دیوان شده . به صورت دفتر و دیوان درآمده . تدوین شده . ج ، مدونات : این کتاب که من تصنیف می کنم اگر مشتمل بر غیر این معنی و مقصود بودی از فنون آداب و صنوف اشعار مدونه بسیار آسان تر بودی . (تاریخ قم ص 14 از فرهنگ فارسی معین ).


مدونة. [ م ُ دَوْ وَ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مدون . رجوع به مدون شود.


پیشنهاد کاربران

مدونه به زبان وکلاتی و قضاوتی. به زبان ساده قوانین صادره که میزان جرم را مشخص شده و محکومه له جرمی را انجام داده که در قانون ذکر شده است


کلمات دیگر: