کلمه جو
صفحه اصلی

ریزه وند

فرهنگ فارسی

ده از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان

لغت نامه دهخدا

ریزه وند. [ زِ وَ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . دارای 300 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ مرک تأمین می شود. محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب و چغندرقند و صیفی و راه آن ماشین رو است . خربزه ٔآنجا معروف است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


ریزه وند. [ زِ وَ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . دارای 115 تن سکنه . آب آن از سراب نیلوفر تأمین می شود. محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب و برنج و چغندرقند و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


ریزه وند. [ زِ وَ ] ( اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. دارای 300 تن سکنه. آب آن از رودخانه مرک تأمین می شود. محصول عمده آنجا غلات و حبوب و چغندرقند و صیفی و راه آن ماشین رو است. خربزه ٔآنجا معروف است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

ریزه وند. [ زِ وَ] ( اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. دارای 115 تن سکنه. آب آن از سراب نیلوفر تأمین می شود. محصول عمده آنجا غلات و حبوب و برنج و چغندرقند و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

پیشنهاد کاربران

طایفه هارونی ایل لر بختیاروند ( بهداروند. بهاروند. باوند )




کلمات دیگر: