جمع منجیه . رهاننده ها . اعمالی موجب نجات و رستگاری است .
منجیات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
منجیات. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ منجیة، تأنیث منجی. مقابل مهلکات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رهاننده ها. اعمالی که موجب نجات و رستگاری است : دوستی دنیا از مهلکات است و دشمنی وی از منجیات. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 733 )... و یا در آنچه محبوب حق است... و آن طاعت و منجیات است. ( کیمیای سعادت ایضاً ص 781 ). و از منجیات چیست که وی را نیست تا طلب کند. ( کیمیای سعادت ایضاًص 782 ). الحمدﷲ که از اسفل درکات مهلکات به افضل درجات منجیات رسید. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 270 ).
اصل علمی را که بخشد ایمنی از مهلکات
در حقیقت با علوم منجیاتش انتماست.
اصل علمی را که بخشد ایمنی از مهلکات
در حقیقت با علوم منجیاتش انتماست.
ابن یمین ( دیوان چ باستانی راد ص 38 ).
رجوع به منجی شود.کلمات دیگر: