کلمه جو
صفحه اصلی

وجیبه

فرهنگ فارسی

روزینه و راتب از طعام وجز آن . وظیفه

لغت نامه دهخدا

( وجیبة ) وجیبة. [ وَ ب َ ] ( ع اِ ) روزینه و راتب از طعام و جز آن. ( منتهی الارب ). وظیفه. ( اقرب الموارد ). روزینه و راتب از طعام و جز آن. وظیفه و وجه گذران از طعام و جز آن. ( آنندراج ). || بیع و هو ان یوجب البیع علی ان یاخذ البایع من ثمنه بعضاً فبعضاً فاذا استوفی یقال استوفی وجیبته. ( منتهی الارب ). وجیبه آن است که بیع بدانگونه ایجاب گردد که ثمن به اقساط به بایع مسترد گردد و چون همه ثمن به بایع رد شد گویند استوفی وجیبته. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). لزوم بیع و دریافت وجه آن کم کم و همینکه تمام وجه دریافت شد میگویند قد استوفی وجیبته. ( ناظم الاطباء ).

وجیبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) روزینه و راتب از طعام و جز آن . (منتهی الارب ). وظیفه . (اقرب الموارد). روزینه و راتب از طعام و جز آن . وظیفه و وجه گذران از طعام و جز آن . (آنندراج ). || بیع و هو ان یوجب البیع علی ان یاخذ البایع من ثمنه بعضاً فبعضاً فاذا استوفی یقال استوفی وجیبته . (منتهی الارب ). وجیبه آن است که بیع بدانگونه ایجاب گردد که ثمن به اقساط به بایع مسترد گردد و چون همه ٔ ثمن به بایع رد شد گویند استوفی وجیبته . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). لزوم بیع و دریافت وجه آن کم کم و همینکه تمام وجه دریافت شد میگویند قد استوفی وجیبته . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: