مایل شدن راغب شدن
مایل گردیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مایل گردیدن. [ ی ِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) مایل شدن. رغبت پیدا کردن. راغب شدن. گراییدن :
کجا مایل به هر دل گردد ابرویی که من دانم
که سر می پیچد از یوسف ترازویی که من دانم.
کجا مایل به هر دل گردد ابرویی که من دانم
که سر می پیچد از یوسف ترازویی که من دانم.
صائب ( از آنندراج ).
|| خمیده شدن. کج شدن. انحناء یافتن. منحنی شدن. به یک سو خمیدن.کلمات دیگر: