کلمه جو
صفحه اصلی

مایل گشتن

فرهنگ فارسی

مایل گردیدن

لغت نامه دهخدا

مایل گشتن. [ ی ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) مایل گردیدن : و چون یک چندی بگذشت و طایفه ای از امثال خود را درمال و جاه بر خود سابق دیدم نفس بدان مایل گشت. ( کلیله و دمنه ). و رجوع به معنی اول مایل گردیدن شود.


کلمات دیگر: