کلمه جو
صفحه اصلی

گرده برداشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) با خاک. زغال و غیر آن تصویر چیزی را طرح کردن طراحی کردن : شد غبار آلوده خط روی چون گلنار تو حسن گویی گرده بر میدارد از رخسار تو . ( سعید اشرف )

لغت نامه دهخدا

گرده برداشتن. [ گ َ دَ / دِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) طراحی کردن.نوعی عکس برداری با خاکه زغال و جز آن :
شد غبارآلوده خط روی چون گلنار تو
حسن گویی گرده برمیدارد از رخسار تو.
سعید اشرف ( از آنندراج ).
[ گر ] از خاک مانی قلم داشتی ( ؟ )
ز دشت نجف گرده برداشتی.
ملاطغرا ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: