جانور خويي , وحشيگري , بيرحمي , سبعيت , ظلم , ستم , بيداد
وحشیه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
بادی که در زیر جامه نو در آید بقوت یا مقابل اهلیه مونث وحشی
لغت نامه دهخدا
( وحشیة ) وحشیة.[ وَ شی ی َ ] ( ع اِ ) بادی که در زیر جامه نو درآیدبقوت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( ص نسبی ) مقابل اهلیه. مؤنث وحشی. ( اقرب الموارد ).
وحشیة.[ وَ شی ی َ ] (ع اِ) بادی که در زیر جامه ٔ نو درآیدبقوت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص نسبی ) مقابل اهلیه . مؤنث وحشی . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: