کلمه جو
صفحه اصلی

ناشاکر

فرهنگ فارسی

(صفت ) آنکه سپاسگزار نیست حق ناشناس مقابل شاکر.

لغت نامه دهخدا

ناشاکر. [ ک ِ ] ( ص مرکب )ناسپاس. کافرنعمت. که سپاسگزار نیست. کفور. که ناشکری می کند. مقابل شاکر، به معنی سپاسگزار :
گفتم ای باد اینک آنجارفت خواهم پیش او
تو مرا از شاعران ناشاکر فضلش مدان.
فرخی.
آنکه او شاکر بود باشد ز خیل الاکرمین
و آنکه ناشاکر بود باشد ز خیل الاَّخرین.
منوچهری.
رجوع به شاکر شود.


کلمات دیگر: