ارشاد کردن
فارسی به انگلیسی
to show the right way
guide, indoctrinate
فرهنگ فارسی
( مصدر ) رهنمونی کردن به راه راست آوردن راه نمودن .
پیشنهاد کاربران
ارشاد کردن: راه نمودن به حق.
( ( تو را به حیلتی ارشاد کنم که مـــــُنقذی باشد از این غرقاب بلا که در آن افتاده ای ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۸۳ ) .
( ( تو را به حیلتی ارشاد کنم که مـــــُنقذی باشد از این غرقاب بلا که در آن افتاده ای ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۸۳ ) .
ارشاد دادن ؛ ارشاد کردن :
خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد میدادی
چه می شد اندکم از بیوفائی یاد میدادی.
سلیم.
خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد میدادی
چه می شد اندکم از بیوفائی یاد میدادی.
سلیم.
کلمات دیگر: