کلمه جو
صفحه اصلی

مناطق


مترادف مناطق : منطقه ها، نواحی، ناحیه ها

برابر پارسی : جایگاه، جایگاه ها، سرزمین ها، کوی ها، برزن ها، بخش ها، دور و برها، جای ها

مترادف و متضاد

منطقهها، نواحی، ناحیهها


فرهنگ فارسی

جمع منطقه
( اسم ) جمع : منطق و منطقه : ۱ - کمر بندها ۲ - منطقه های جغرافیایی

فرهنگ معین

(مَ طِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ منطقه .

لغت نامه دهخدا

مناطق. [ م َ طِ ] ( ع اِ ) ج ِ مِنطَق ، به معنی میان بند که نطاق باشد. ( آنندراج ). ج ِ منطق. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) : و ما رصع من الوشح و المناطق و القلانس و القفازات. ( الجماهر ص 21 ).
همچو میزان دشمن تو باد پیموده ز عمر
همچو جوزا ناصحت از زرمناطق ساخته.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 320 ).
|| ج ِ منطقة. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به منطقة شود.

فرهنگ عمید

منطقه#NAME?


= منطقه

پیشنهاد کاربران

محال

خطط. [ خ ِ طَ ] ( ع اِ ) ج ِ خطة. ( منتهی الارب ) .

هم خانواده:
منطقه، منطق،

مناطق : [اصطلاح راه آهن] شبکه راه آهن از نظر مدیریت، تعمیر و نگهداری خطوط و وسائط نقلیه ریلی، بهره برداری و . . . به ۱۸ منطقه تقسیم شده است. حدود این مناطق، به نوع عوارض جغرافیایی بستگی دارد و دارای مسافتهای متفاوتی بوده و با تقسیمات کشوری ( استانها ) مطابقت ندارد.

معنی= منطقه


کلمات دیگر: