( مصدر ) ۱ - ربودن گوی در بازی گوی و چوگان . ۲ - پیروز شدن بر سبقت گرفتن بر : مسئله های خلافی رفت سخت مشکل و بوصادق در میان آمد و گوی از همگان بر بود .
گوی ربودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گوی ربودن. [ رُ دَ ] ( مص مرکب ) ربودن گوی. نهانی برگرفتن گوی. برگرفتن گوی پنهانی. دزدیدن گوی. || کنایه از سبقت و پیشدستی کردن و غالب و افزون آمدن بر کسی یا چیزی است. ( از بهار عجم ). سابق آمدن. پیشی گرفتن. تفوق یافتن. برتر آمدن. گوی بردن : مسئله های خلافی رفت سخت مشکل و بوصادق در میان آمد و گوی از همگان بربود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 206 ).
هرکه از این راز خبر یافته ست
گوی ربوده ست به نیک اختری.
در ایام بوبکر بن سعد بود.
گوی از همه مردان خرد جمله ربودی
گر میش نزار تو بر این گرگ سوار است.
بگو چوگان خوری زان زلف بر روی.
وی ربوده گوی عقل از اعقلین.
که در گنج بخشی نظیرش نبود.
هرکه از این راز خبر یافته ست
گوی ربوده ست به نیک اختری.
ناصرخسرو.
که سعدی که گوی بلاغت ربوددر ایام بوبکر بن سعد بود.
سعدی.
- گوی ربودن از کسی ؛ فایق و غالب آمدن بر او. پیشی گرفتن بر او : گوی از همه مردان خرد جمله ربودی
گر میش نزار تو بر این گرگ سوار است.
ناصرخسرو.
و گر گوید ربایم زان زنخ گوی بگو چوگان خوری زان زلف بر روی.
نظامی.
ای نهاده پای رفعت بر فلک وی ربوده گوی عقل از اعقلین.
سعدی.
ز نام آوران گوی دولت ربودکه در گنج بخشی نظیرش نبود.
سعدی.
رجوع به گوی بردن شود.پیشنهاد کاربران
گوی . . . ربودن :بردن بازی .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص304 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص304 ) .
کلمات دیگر: