کلمه جو
صفحه اصلی

اریک

فرهنگ فارسی

نام ۱۴ پادشاه سوئد و نه پادشاه دانمارک مهمترین آن عبارتند از اریک هشتم ( و . ۱۳۸۲ - ف . ۱۴۳۹ م . ) که به نام اریک پومرانی نیز خوانده می شود . پادشاه دانمارک و سوئد پادشاه اتحادیه اسکاندیناو پس از ۱۳۹۶ . یا اریک چهاردهم . پسر گوستاو - وازا ( و . استکهلم ۱۵۳۳ - ف . ۱۵۶۸ ) که در ۱۵۶٠ جانشین پدرش گردید .
در لغت زند و پازند بمعنی دور است در مقابل نزدیک باشد

لغت نامه دهخدا

اریک. [ اِ ] ( اِخ ) نام چند تن از سلاطین سوئد و دانمارک. 14 تن از اینان در سوئد حکمفرما بوده اند و ترجمه حال هشت کس نخستین مجهول است لذا بترجمه حال شش تن آخری می پردازیم. از سلاطین سوئد: اریک نهم پسر یکی از امرای موسوم به ایوار بود ودر سنه 1150 م. بسلطنت انتخاب شد او سوئد را با گُت متحد ساخت و فنلاند را تسخیر کرد و دین مسیحی را درسوئد رواج داد و پاره ای از قوانین وضع کرد و در سال 1161 م. مانیون اریسگون پادشاه دانمارک بسوئد حمله برد و اریک را در اپسال بکشت. سوئدیان او را در زمره شهدا دانند و ذکران او در 18 مه است ، اریک دهم نوه اریک نهم است که تا سال 1210 م. سلطنت کرده است. اریک یازدهم ، در سال 1210 م. جلوس و در 1216 وفات یافته است. اریک دوازدهم ، سوئدیها بر پدرش مانیوس دوم طغیان کرده وی را بتخت نشانیدند در اواخر سلطنت ، وی پدر را شریک حکمرانی خود قرارداد و از سال 1344 تا سنه 1350 با هم حکومت کردند ولی بعدها کار بنزاع و مخاصمه کشید و در این حال مادر وی او را مسموم ساخت. اریک سیزدهم ، پسر دوک پومرانی. مادرش برادرزاده مارگارت و والدمار معروف به سمیرامیس شمال بود. از این رو پس از وفات وی در سال 1412 م. وارث سلطنت نروژ و دانمارک گردید ولی در جنگ با هولشستین شکست خورد، و در سنه 1439 اقتدار خود را از دست داد و پس از ده سال درگذشت. اریک چهاردهم ، پسر گوستاو واسه چهاردهم بود و خود با دختری فرومایه ازدواج کرده زمام امور مملکت بدست مردی جائر سپرده بود. دو برادر وی ژان و شارل بنای عصیان گذاشتند. او در نتیجه مجبور شد که در سال 1568 حکومت را بژان واگذار کند و او را هم بزندان انداخته در سال 1577 م. مقتول ساختند. || نه تن از سلاطین دانمارک موسوم به اریک بودند از حال دو تن اولی آنان اطلاعی در دست نیست. اریک سوم از سلاطین دانمارک از سنه 1095 م. تا 1103 حکومت کرده و در محاربه با واندالها مظفر گردید و بعدل و داد دلهارا مفتون کرد و محبوب تبعه خویش بود. وقتی یکتن رابقتل رسانیده بود و برای استغفار از این گناه به بیت المقدس عزیمت کرد و در جزیره قبرس درگذشت. اریک چهارم ، از سال 1134 م. تا سنه 1137 سلطنت داشت و دفعشر گروهی از دزدان دریائی را کرد و در مراجعت از یکی از سفرها کشته شد. اریک پنجم ، از سال 1137 تا سنه ٔ1147 م. سلطنت کرد و از ان پس بدیر اودنسیا رفته تازمان وفات انزوا گزید. اریک ششم ، از 1241 تا 1250 م. فرمان راند و بدست برادر خود آبل مقتول شد. اریک هفتم از 1259 تا 1286 م. حکومت داشت و سپس کشته شد. اریک هشتم ، از 1286 تا 1320 م. سلطنت کرد. وی در آغازسلطنت کودک بود، و مادرش آنیس براندُبرگی عنوان نایب السلطنه او را داشت. اریک نهم ، وی همان اریک سیزدهم پادشاه سوئد است که دانمارک را در حیطه تصرف خود داشت. || اریک ل ُ روژ ، از رؤسای نروژ که گروئنلند را در مائه دهم میلادی کشف کرد و بساحل آمریکای شمالی وفدی فرستاد.

اریک . [ اَ ] (اِخ ) کوهی است در بادیه که ذکر او در کلام عرب بسیار آید. نابغه گوید:
عَفی ذوحِسی ً من فَرْتَنی فالفوارع ُ
فَشَطّا أریک فالتِّلاع ُ الدّوافعُ.
و ابوعبیده در شرح بیت گوید: اریک وادیی است و ذوحسی ً دربلاد بنی مُرّه باشد و در موضع دیگر گوید: اریک جنب نقرة است و آن دو اریک است : اسود و احمر که دو کوهند و دیگری گوید اریک کوهی است نزدیک معدن نقره ، بخشی از آن محارب و بخش دیگر بنی صادر بنی سلیم راست و آن یکی از خیالات (؟) است که دارای نقره است و بعضی گفته اند اریک بضم اول و فتح ثانی مصغر است (از ابن الاعرابی ). شاعری از بنی مره در وصف ناقه گوید:
اذا اقبلَت ْ قلت َ مشحونة
أطاع لهاالریح قلعاً جَفولاً
فمَرَّت بذی خُشُب غُدْوةً
و جازت ْ فُوَیق َ اُریْک اصیلا
تخبّط باللیل حُزّانه
کخبط القوی ّ العزیز الذلیلا.
و قول جابربن حُنَی ّ التغلبی دال است بر آنکه اریک کوهی است :
تَصَعَّد فی بطحاء عِرق کأنها
تَرَقّی الی أعلا أریک بسلّم .

(معجم البلدان ).



اریک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَریکة.


اریک . [ اَ ] (هزوارش ، ص ) بلغت زند و پازند به معنی دور است که در مقابل نزدیک باشد. (برهان ).


دانشنامه عمومی

زرتشتی


پیشنهاد کاربران

اَریک ( Ərik ) در زبان ترکی آذربایجانی به معنی زردآلو و اِریک ( Erik ) در زبان ترکی استانبولی به معنی آلوچه است

آریک ( aareek ) ، لثه
گویش فارسی جیرفت

فارسی میانه : arig؛ آریک دومین پشت مادری زردشت است. ( اساطیری )
منابع : زادسپرم 22.
رجوع شود به کتب فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی
تألیف: خسرو قلی زاده
انتشارات: مطالعات و نشر کتاب پارسه

در گویش برخی از شهرستان های کرمان، به آرواره یا آره یا فَک یا ساختار درون دهان گویند که از دو بخش استخوانی آروارهٔ بالایی ( فک اعلی ) و آروارهٔ پایینی ( فک اسفل ) تشکیل شده است و دندان ها بر آن قرار گرفته اند، هر یک از دو قطعه استخوان که حفره های دندانی در آن جای دارند فک یا آرواره زبرین فک اعلی یا آرواره زیرین . فک اسفل، حفره دندان و واره جای.


کلمات دیگر: