مسلمانی .
حنیفیت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حنیفیت. [ ح َ فی ی َ ] ( از ع ، اِمص ) مسلمانی. ( السامی فی الاسامی ). رجوع به حنیفیة شود.
حنیفیة. [ ح َ فی ی َ ] ( ع اِ ) مؤنث حنیفی. عقیده نیکو و مذهب حق. ( ناظم الاطباء ). و حنیفیه در اسلام میل بسوی اسلام و اقامت بر عقد آن است. ( اقرب الموارد ).
- سیوف حنیفیة ؛ شمشیرهایی است منسوب به احنف بن قیس و او نخستین کسی است که دستور گرفتن آنها را داد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
حنیفیة. [ ح َ فی ی َ ] ( اِخ ) طایفه حنفی. ( ناظم الاطباء ).
حنیفیة. [ ح َ فی ی َ ] ( ع اِ ) مؤنث حنیفی. عقیده نیکو و مذهب حق. ( ناظم الاطباء ). و حنیفیه در اسلام میل بسوی اسلام و اقامت بر عقد آن است. ( اقرب الموارد ).
- سیوف حنیفیة ؛ شمشیرهایی است منسوب به احنف بن قیس و او نخستین کسی است که دستور گرفتن آنها را داد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
حنیفیة. [ ح َ فی ی َ ] ( اِخ ) طایفه حنفی. ( ناظم الاطباء ).
حنیفیت . [ ح َ فی ی َ ] (از ع ، اِمص ) مسلمانی . (السامی فی الاسامی ). رجوع به حنیفیة شود.
کلمات دیگر: