کوهی است بنی شرقی را و آنان دزدان بودند
اخرج
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اخرج. [ اَ رَ ] ( ع ص ) سیاه و سپید. ( تاج المصادر بیهقی ): کبش اخرج ؛ کبش ٌ فیه بیاض و سواد. گوسفند سیاه و سفید. ( مهذب الاسماء ). قچقار ابلق. و کذلک ظلیم ٌ اخرج ؛ شترمرغ ابلق. مؤنث : خَرْجاء. || ( اِ ) نام مرغی است و آن را مُکاء نیز گویند.
اخرج. [ اَ رَ ] ( اِخ ) کوهی است بنی شرقی را و آنان دزدان بودند. ( معجم البلدان ).
اخرج. [ اَ رَ ] ( اِخ ) کوهی است بنی شرقی را و آنان دزدان بودند. ( معجم البلدان ).
اخرج . [ اَ رَ ] (اِخ ) کوهی است بنی شرقی را و آنان دزدان بودند. (معجم البلدان ).
اخرج . [ اَ رَ ] (ع ص ) سیاه و سپید. (تاج المصادر بیهقی ): کبش اخرج ؛ کبش ٌ فیه بیاض و سواد. گوسفند سیاه و سفید. (مهذب الاسماء). قچقار ابلق . و کذلک ظلیم ٌ اخرج ؛ شترمرغ ابلق . مؤنث : خَرْجاء. || (اِ) نام مرغی است و آن را مُکاء نیز گویند.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَخْرَجَ: خارج کرد
معنی أَخْرِجْ: خارج کن
معنی أُخْرَجُ: بیرون می آیم
معنی أُخْرَجَ: که خارج شوم
معنی سَوْفَ أُخْرَجُ: بیرون آورده خواهم شد
ریشه کلمه:
خرج (۱۸۲ بار)
معنی أَخْرِجْ: خارج کن
معنی أُخْرَجُ: بیرون می آیم
معنی أُخْرَجَ: که خارج شوم
معنی سَوْفَ أُخْرَجُ: بیرون آورده خواهم شد
ریشه کلمه:
خرج (۱۸۲ بار)
wikialkb: اخْرُج
پیشنهاد کاربران
اخرج به معنای خارج شو هست
خارج کرد
بیرون آورد
بیرون آورد
خارج نمود - خارج کرد
کلمات دیگر: