کلمه جو
صفحه اصلی

جلوبه

فرهنگ فارسی

آنچه از شهر بشهر برند بفروختن از اسب و جز آن یا شتران نر یا شتری که بر آن متاع قوم بار کنند .

لغت نامه دهخدا

( جلوبة ) جلوبة. [ ج َ ب َ ] ( ع اِ ) آنچه از شهر بشهر برند بفروختن از اسب و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شتران نر یا شتری که بر آن متاع قوم بار کنند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). واحد و جمع در آن یکسان است. و بندرت تاء بدان ملحق گردد چنانکه بر فروقة و ملولة ندرتاً ملحق میشودزیرا آنها فعول بمعنی فاعلند. ( از اقرب الموارد ).

جلوبة. [ ج َ ب َ ] (ع اِ) آنچه از شهر بشهر برند بفروختن از اسب و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتران نر یا شتری که بر آن متاع قوم بار کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واحد و جمع در آن یکسان است . و بندرت تاء بدان ملحق گردد چنانکه بر فروقة و ملولة ندرتاً ملحق میشودزیرا آنها فعول بمعنی فاعلند. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: