کلمه جو
صفحه اصلی

اثبت

عربی به فارسی

بامثال فهمانيدن , بانمونه نشان دادن , ثابت کردن , در امدن


لغت نامه دهخدا

اثبت. [ اَ ب َ ] ( ع ن تف ) استوارتر.
- امثال :
اثبت ُ فی الدّار من الجدار ؛ اخذ من قول الشاعر:
کأنه فی الدّار رب الدّار
اثبت فی الدّار من الجدار.
اثبت من اصم رأس ؛ یعنون الجبل.
اثبت من الوشم ؛ یعنون الدّارات فی الکف و غیرها یذرّ علیها النوور.
اثبت من قُراد ؛ لانه یلازم جسدالبعیر فلایفارقه. ( مجمع الامثال میدانی ).


کلمات دیگر: