کلمه جو
صفحه اصلی

دوشش

فارسی به انگلیسی

double six

فرهنگ فارسی

( اسم ) ( نرد ) آوردن دو تاس که هر یک شش خال داشته باشد جفت شش .

لغت نامه دهخدا

دوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر دوشیدن که کمتر استعمال دارد. (از یادداشت مؤلف ): تحلب ؛ دوشش دادن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به دوشیدن شود.


دوشش. [ ش ِ ] ( اِمص ) اسم مصدر دوشیدن که کمتر استعمال دارد. ( از یادداشت مؤلف ): تحلب ؛ دوشش دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به دوشیدن شود.

دوشش. [ دُ ش ِ ] ( عدد مرکب ) دوبار شش. دو ضربدر شش. دوازده. ( شرفنامه منیری ). || ( اصطلاح نرد ) به معنی داو دوازده که در بازی نرد می باشد. ( آنندراج ) ( غیاث ). داوی است در بازی نرد ( پچیس )که حریف دوازده آورد و بازی را برد و آن را بهار هم گویند و بهار در اصل باره بوده به معنی دوازده. ( ازلغت محلی شوشتر ). دوتا شش. جفت شش. نقش دوتا شش که در بازی نرد بر رو قرار گیرد. ( از یادداشت مؤلف ).
- دوشش انداختن ؛ آوردن نقش دوشش در بازی نرد که در آغاز بازی حریف را از خروج خانه وی و نیز ورود به خانه خود بازدارد. ( یادداشت مؤلف ).
- دوشش نشستن ؛ عبارت است ازنقش دوچهار زدن و نقش دوشش نشستن. ( از آنندراج ) :
دوششی به این رسایی ننشست عاشقی را
تو و فکر کشتن من ، من و ذوق جان سپاری.
درویش واله ( از آنندراج ).

دوشش . [ دُ ش ِ ] (عدد مرکب ) دوبار شش . دو ضربدر شش . دوازده . (شرفنامه ٔ منیری ). || (اصطلاح نرد) به معنی داو دوازده که در بازی نرد می باشد. (آنندراج ) (غیاث ). داوی است در بازی نرد (پچیس )که حریف دوازده آورد و بازی را برد و آن را بهار هم گویند و بهار در اصل باره بوده به معنی دوازده . (ازلغت محلی شوشتر). دوتا شش . جفت شش . نقش دوتا شش که در بازی نرد بر رو قرار گیرد. (از یادداشت مؤلف ).
- دوشش انداختن ؛ آوردن نقش دوشش در بازی نرد که در آغاز بازی حریف را از خروج خانه ٔ وی و نیز ورود به خانه ٔ خود بازدارد. (یادداشت مؤلف ).
- دوشش نشستن ؛ عبارت است ازنقش دوچهار زدن و نقش دوشش نشستن . (از آنندراج ) :
دوششی به این رسایی ننشست عاشقی را
تو و فکر کشتن من ، من و ذوق جان سپاری .

درویش واله (از آنندراج ).



پیشنهاد کاربران

دو شش :[ اصطلاح تخته نرد] جفت شش


کلمات دیگر: