کلمه جو
صفحه اصلی

نغص

فرهنگ فارسی

آنکه بلرزد سرش و بجنبد در رفتن . یا غضروف کتف و یا هر جای که جنبان باشد . یا شتر مرغ یا گله ای از شتر مرغان . یا جنبیدن . مضطرب گردیدن . یا جنبیدن دندان کودک وقت افتادن .

لغت نامه دهخدا

نغص. [ ن َ ] ( ع مص ) مانع شدن نصیب کسی را از آب و بین شتر او و آب حایل گشتن و شتر او را از آشامیدن مانع شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || مکدر و تیره ساختن بر کسی : نغص علیه ؛ کدر . || مکدر شدن عیش. ( از متن اللغة ).

نغص. [ ن َ غ َ ] ( ع مص ) به تمام مراد خود نرسیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).تمام ناشدن مراد کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || وارد کردن شتر را بر حوض و سیراب ناشده برگردانیدن آن را و دیگری بجایش درآوردن . ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سیراب ناشدن شتران. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). به انجام نرسیدن آشامیدن شترو سیراب ناشدن از آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).

نغص. [ ن َ غ ِ ] ( ع ص ) شراب نغص ؛ شراب که بر خورندگان بریده گردد پیش ازآنکه سیراب شوند. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

نغص . [ ن َ ] (ع مص ) مانع شدن نصیب کسی را از آب و بین شتر او و آب حایل گشتن و شتر او را از آشامیدن مانع شدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مکدر و تیره ساختن بر کسی : نغص علیه ؛ کدر . || مکدر شدن عیش . (از متن اللغة).


نغص . [ ن َ غ َ ] (ع مص ) به تمام مراد خود نرسیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).تمام ناشدن مراد کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || وارد کردن شتر را بر حوض و سیراب ناشده برگردانیدن آن را و دیگری بجایش درآوردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سیراب ناشدن شتران . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به انجام نرسیدن آشامیدن شترو سیراب ناشدن از آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).


نغص . [ ن َ غ ِ ] (ع ص ) شراب نغص ؛ شراب که بر خورندگان بریده گردد پیش ازآنکه سیراب شوند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: