نعل واژگون . نعل وارونه .
نعل معکوس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نعل معکوس. [ ن َ ل ِ م َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعل واژگون. نعل وارونه. رجوع به نعل وارونه شود :
این نسوزد و آن بسوزد ای عجب
نعل معکوس است در راه طلب.
گرچه هر جزویش جاسوس وی است.
این نسوزد و آن بسوزد ای عجب
نعل معکوس است در راه طلب.
مولوی.
بدگمانی نعل معکوس وی است گرچه هر جزویش جاسوس وی است.
مولوی.
کلمات دیگر: