پف کرده , بادکردن , باددار , نفخ , بزرگ کردن , متورم شدن , باد کردن , پر از باد کردن , پر از گاز کردن زياد بالا بردن , مغرورکردن
انفخ
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
رجل انفخ : مرد آماسیده خایه دبه خایه . آن که باد کند .
لغت نامه دهخدا
انفخ. [ اَ ف َ ] ( ع ص ) رجل انفخ ؛ مرد آماسیده خایه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). دبه خایه. ( مهذب الاسماء ). آنکه باد کند. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: