مترادف خلاص : آزاد، آسوده، رها، فارغ، مرخص، مستخلص، ول ، رهایی، نجات، استخلاص
متضاد خلاص : اسیر، گرفتار، درگیر
برابر پارسی : رها، آزاد
deliverance, delivered, rid
neutral, free
۱. آزاد، آسوده، رها، فارغ، مرخص، مستخلص، ول ≠ اسیر، گرفتار، درگیر
۲. رهایی، نجات، استخلاص
صفت ≠ اسیر، گرفتار، درگیر
آزاد، آسوده، رها، فارغ، مرخص، مستخلص، ول
(خَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) رهایی یافتن . 2 - (اِمص .) رهایی ، رستگاری .
(خِ) [ ع . ] (ص .) بی غش ، ناب ، ناآمیخته (طلا، نقره ، روغن و جز آن ).
خلاص . [ خ َ ] (ع مص ) سالم ماندن چیز از تلف شدن . منه : خلص الشی ٔ من التلف «خلاصاً» و «خلوصاً» و «مخلصاً». || صاف شدن آن . منه : خلص الماء من الکدر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خلاص . [ خ َل ْ لا ] (ع اِ) رخنه ٔ در خانه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || شکاف . سوراخ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خلاص . [ خ َل ْ لا ] (ع ص ) نجات دهنده . آزادکننده . رهاکننده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خلاص . [ خ ِ ] (ع مص ) مخالصة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به مخالصة در این لغت نامه شود.
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظیری (از آنندراج ).
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
سعدی (بوستان ).
سعدی (از آنندراج ).
سعدی (از آنندراج ).
حافظ.
ملاطغرا (در تعریف پیر مغان از آنندراج ).
سلیم (از آنندراج ).
سلیم (از آنندراج ).
۱. رهایی یافتن؛ نجات یافتن.
۲. رهایی؛ نجات.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] صمیمیت.
خالص و بیغش بهویژه طلا، نقره، یا روغن.
رها