کلمه جو
صفحه اصلی

دلشوره


مترادف دلشوره : اضطراب، تشویش، دلهره، قلق

متضاد دلشوره : آرامش

فارسی به انگلیسی

premonition, presentiment, worry, jitters

premonition, presentiment, worry


مترادف و متضاد

اضطراب، تشویش، دلهره، قلق ≠ آرامش


فرهنگ فارسی

( اسم ) اضطراب تشویش .

لغت نامه دهخدا

دلشوره. [ دِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) اضطراب. تشویش.

پیشنهاد کاربران

کسی که دلش شور میزنه

اضطراب. تشویش.

Worry
دلشوره داشتن
نگرانی
اضطراب

butterfly in stomach

دل نگرانی. [ دِ ن ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دل نگران شود.

foreboding. . . .
یک احساس قوی که انگار یک حادثه ای یا رویدادی در شرف وقوع هست مخصوصا رویدادی نا خوشایند.
When doctor was talking his voice was dark and foreboding
مثلا تو این مثال حرفهای دکتر به نظر مریض احساس دلشوره داده. . . لحنش طوری بوده که این حس و به مریض داده که رخداد غیر منتظره ای در شرف وقوع هست.


کلمات دیگر: